َششصد و سه "وقت آزاد"

ساخت وبلاگ

از شرکت اومدم بیرون. اولش نمیزاشتن، با زبون خوش با افزایش حقوق با افزایش رتبه و پست  با تهدید با دعوا باهیچی حاضر نبودم اون محیط سمی رو ادامه بدم! حالا از وقتی که نمیرم سر کار دچار یه دوگانگی شدم! اینکه حالا که وقت آزاد دارم اون همه کاری که دوست داشتم انجام بدم رو میتونم به راحتی انجام بدم و در مقابل اینکه نمیتونم از نظر مالی ریسک کنم و حتما باید تا خرداد دوباره برم سر کار!

30 سالم شد. ریسک خوبی بود بیرون اومدن از اون محیط سمی با اینکه از نظ مالی شرایط خوب بود، اما حالا نمیدونم برای ادامه ی زندگیم چی میخوام... در واقع تا قبل از دانشگاه میدونستم چی میخوام و رویاشو زندگی میکردم اما دقیقا بعد از دانشگاه یادم رفت چی میخوام  و از اون موقع تا الان همیشه تو این ابهام زندگی کردم که من واقعا میخوام با زندگیم چیکار کنم؟ همیشه میخواستم یه دانشمند شیمی بشم اما هیچ وقت نشدم، رویام این بود که نوبل بگیرم اما حتی نتونستم یه معدل بالا بیارم، هیچ وقت نتوستم اون چیزی که دوست داشتم، باشم و مجبور بودم اینی که هستم رو دوست داشته باشم چون هر بار که میخوای بگی که این ورژن خودمو دوست ندارم از همه طرف پیامای روشنفکرانه ی روانشناسانه ی مسخره میاد که وایییی نههههه!! شما بهترین هستین شما زیبا ترین هستین شما  با استعداد ترین هستین اما هنوز نمیدونین استعدادتون چیه و از این قبیل بول شت ها! دیگه تو وبلاگ خودمم نمیتونم بگم آره من بدم میاد از اینی که الان هستم، من بدم میاد از اینکه هیچی نشدم، من بدم میاد از اینکه استعداد خاصی ندارم، بدم میاد از اینکه زیبا نیستم، بدم میاد از اینکه مهارت و توانایی خاصی ندارم بدم میاد از اینکه به هیــــــــــــــــــچ کاری اونقدر علاقه ندارم که برم سراغش بدم میاد از اینکه اراده ای برای انجام کارا رو ندارم، بدم میاد از اینکه تو سری خور بودم بدم میاد از اینکه همه بهم زور گفتن و چون احمقم و نمیتونم نه بگم و نمیتونم ابراز نارضایتی کنم همیشه قبول کردم و حرفی نزدم و به این گندی که الان هست رسیدم.

به اینکه نه از چیزی که هستم راضی ام نه میدونم برای تغییرش چیکار باید بکنم! به اینکه نه اونقد احساس علاقه دارم به چیزی که بر سراغش نه اونقدر اراده دارم که کاری که شروع کردم تا آخرش انجامش بدم...

فکر کنم 30 سالگی خیلی متفاوته! الان تنها چیزی که به ذهنم میرسه اینه که برم فیلم کره ای ببینم!

من و خط خطی های ذهن و خاطراتم...
ما را در سایت من و خط خطی های ذهن و خاطراتم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : derama-faa بازدید : 116 تاريخ : يکشنبه 1 خرداد 1401 ساعت: 22:28